سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نگاهی گذرا به زندگی با برکت آیت الله مصباح یزدی - احمدی نژاد ، مقام معظم رهبری آیه الله خامنه ای( مدظله العالی)

نگاهی گذرا به زندگی با برکت آیت الله مصباح یزدی

شخصیت آقای مصباح، خلا شخصیت هایی مانند شهید مطهری و علامه طباطبایی را یکجا برای جامعه ما پر کرده است(مقام معظم رهبری)

نگاهی گذرا به زندگی با برکت آیت الله مصباح یزدی

آیت الله محمد تقى مصباح یزدى در سال 1313 هجرى شمسى در شهر کویرى یزد دیده به جهان گشود. وى تحصیلات مقدماتى حوزوى را در یزد به پایان رساند و براى تحصیلات تکمیلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشکلات فراوان مالى، بعد از یکسال براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد. از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایى(رحمه الله)کسب فیض کرد.      وى حدود پانزده سال در درس فقه آیت الله بهجت مدظلّه العالى شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسى ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقیق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامى، پرداخت. وى در مقابله با رژیم معدوم پهلوى نیز حضورى فعّال داشت که از آن جمله، همکارى با شهید دکتر بهشتى، شهید باهنر و حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانى است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نام هاى "بعثت" و "انتقام" نقش داشت که تمام امور انتشاراتى اثر دوم نیز به عهده معظّم له بود. سپس در اداره، مدرسه حقّانى به همراه آیت الله جنتى، شهید بهشتى و شهید قدوسى فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوه مند اسلامى با حمایت و ترغیب امام خمینى (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى کرد که از مهم ترین آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.

ایشان هم اکنون ریاست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) را از جانب مقام معظّم رهبرى برعهده دارد. معظّم له در سال 1369 به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و اخیراً نیز از تهران به نمایندگى مجلس خبرگان برگزیده شده است. ایشان داراى تألیفات و آثار متعددى در زمینه هاى فلسفه اسلامى، الهیّات، اخلاق و عقاید، سیاست و ... مى باشد.

چرا مصباح دوستم؟

نیروهای دوم خردادی و صاحب منصبان دیروز و مدعیان امروز، همیشه به شخصیت و افکار آیت الله مصباح یزدی حساسیت نشان داده، از کوچکترین فرصتی برای تخریب شخصیت ایشان و مرتبطین ایشان فروگذار نمی کنند؟ این مخالفان با وجود برخی بی اعتقادی ها که در ساحت کلام و کردارشان نمود واقعی دارد، اظهار ارادت قلبی خود را نسبت به برخی مراجع اصلاح طلب( منتظری و صانعی )که به مراتب در سطحی پایین تر از آیت الله مصباح قرار دارند ابراز می کنند، ولی شمشیر خصومتشان هر ساعت و هردم گداخته تر از گذشته بر آرمانها و افکار مصباح یزدی باریدن می گیرد؟ پرسش های فوق، غرض اصلی از به تحریر درآوردن این نوشتار است. چرا که به نظر، باید زمانی برای پایان اینگونه مناقشات مزورانه در نظر گرفت، که می توان این نوشتار را شروعی بی پرده و صریح، برای مبارزه های جانانه در رزمگاه خیانت و صداقت دانست. آنچه در پی می آید، نکاتی است تطبیقی که از ساحت زندگی و آرمان های استاد مصباح یزدی به زندگی و توهمات مخالفانشان سرک می کشد. هر آنچه خواهد آمد، تنها قطره ای است از دریای بیکران ناگفته ها!

 چرا مدعیان اصلاح طلبی با آیت الله مصباح مشکل دارند...

1- عمده مشکل مخالفان آیت الله مصباح یزدی، مخالفت و سرسختی است که اینگونه شخصیت ها با مبانی و مفاهیم اصیل دینی و مذهبی داشته و دارند. تامل در سخنان و عملکرد روزمره اغلب این افراد نشان می دهد که صاحب سخنانی که دین را افیون، واقعه کربلا را نتیجه پدرکشی جنگ بدر، جای امام خمینی و اندیشه های امام را در موزه های تاریخ، قدرت و عصمت اهل بیت را از اموراتی قدسی و ماورایی تا مسائل بازاری و دعاوی عرفی پایین کشانده، حتی برخی از آنان افتخار خود را این می دانند که عمری را از 12 سالگی به این سو، دست به وضو نیالوده اند! جای تعجب نیست که مدال دشمنی کسی را به سینه آویخته باشند که عمری را برای تبیین مفهوم واقعی آذرخش کربلای حسینی و نیز پیاده سازی دقیق آرمانها و اهداف امام (ره) که همگی برگرفته از معرفت و اعتقاد ناب او به دین و شریعت محمدی علوی می باشد، صرف کرده است.

 2- آیت الله مصباح یزدی، زره روئین دفاع از ولایت فقیه و آرمانهای انقلاب را سالهاست که بر تن کرده و چه بسیار هجمه ها و ناجوانمردی ها که دیروز و امروز بر او وارد نشده است. نگارنده به یاد می آورد، در سالهایی که موضوع مناظره آیت الله مصباح و  سروش (فیلسوف نمای لندن نشین)، ورد زبانها بود و حسین حاج فرج دباغ ( معروف به سروش)به انحاء مختلف از زیر بار این مناظره فرار می کرد، جمعی از شاگردان نزدیک استاد مصباح به خدمت ایشان مشرف شده و تقاضا کردند که مسئولیت مناظره با سروش به آنان محول شود چراکه شان استاد را اجل از مطالعات متفرقه ای می دانستند که سروش در فلسفه اسلامی و غرب کرده و به آن تمسک می کرد. اما در این میان، آیت الله مصباح یزدی جوابی می دهد که علت واقعی اغلب عداوتهای موجود با او را مشخص می کند. ایشان گفت: این کار به مانند این است که من خود را سپر ولایت کرده ام و در واقع، آماج حملات و تهاجمات دشمنان انقلاب و ولایت قرار گرفته ام. دوست دارم به مانند برخی اصحاب امام حسین (ع)، مانند حبیب ابن مظاهر، تیرهای نشانه رفته شده به سوی ولایت را خود به جان خریده، توفیق دفاع از حریم آن را به اکمل وجه پیدا کنم. (نقل به مضمون) آری، برای کسانی که به انحاء مختلف و با پشتوانه های مالی و معنوی متعدد، عمری را برای براندازی و زیر سوال بردن صریح و کنایی ولایت فقیه صرف کرده اند، هویداست شخصیتی چونان آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، خار چشم بوده، جسم و روح آنان را بیازارد!

3- همانطور که مقام معظم رهبری به بهترین صورت بیان فرمودند، شخصیت آقای مصباح، خلا شخصیت هایی مانند شهید مطهری و علامه طباطبایی را یکجا برای جامعه ما پر کرده است. از همین رو، مروری بر زندگانی و حیات فکری این دو بزرگوار به روشنی آشکار می کند که مقابله با التقاط، از مهمترین مبادی و مبانی است که در طول چندین دهه داشت و برداشت علمی توسط این دو بزرگوار به چشم می خورد. امروز نیز برای کمتر کسی جای شک و شبهه باقی مانده است که این رسالت، در حال حاضر تنها و تنها بر دوش استاد مصباح و شاگردان مکتب فکری اش گذاشته شده است و اما مسئله اصلی در این باره این است که؛ جناب استاد به دور از هرگونه سطحی نگری و خوش خیالی، امکان وقوف بر شبهات و اهداف واقعی مخالفان و منادیان سکولاریسم را پیدا کرده، با تیشه بیان و منش خود، ریشه معارضان را به خطر انداخته است. کسانی که در لوای حمایت از زنان، آزادی بیان و توسعه های فرهنگی اجتماعی، آیات صریح الهی و روایات متقن نبوی را به راحتی زیر سوال برده، برای رسیدن به هدف واقعی خود نقاب تزویر به صورت زده، مزورانه پرده دری شرعی! می کنند، اگر از کسی چون محمد تقی مصباح یزدی نهراسیده و خشمگین نباشند، شکی نیست که مشکلاتی روانی و درونی گریبان گیرشان شده است.(شفاهم الله!)

 4- آن زمانی که هنوز صحبت از موسسه هلندی هیفوس، بنیاد دختر دیک چنی، مرکز آمریکایی به ظاهر فرهنگی مستقر در دبی ودوره های آموزشی سفارت انگلیس نبود، این محمد تقی مصباح بود که از ورود چمدانی پر از دلار به خاک ایران، برای توسعه و بسط فعالیت های براندازی دینی و هجمه علیه مقدسات خبر داده، عاملان آن را معرفی نمود. و امروزه می بینیم که نشانه های سخنان استاد، یکی پس از دیگری به مثابه قارچی زشت رو از زمین بایر اصلاحات روییده، ماهیت کسانی را که دیروز با مظلوم نمایی، سعی در تطهیر خود می کردند، یکی پس از دیگری برملا کرده است. با این حساب، برای کسی که چند میلیون دلار بودجه مستقیم از کاخ سفید برای ترویج افکار و تسهیل سخنرانی ها و سفرهای خارجی اش اختصاص یافته، دشمنی با مصباح و فرار از مناظره با او موضوعی مسجل و بی شبهه خواهد بود!

خودقضاوت کنید، آیا همین چند مورد برای دشمنی و خصومت با آیت الله مصباح یزدی و به تبع، عنادی که با ابراز ارادت رئیس جمهور به ایشان دارد، کافی نیست؟ مصادیق زیادند و سخن بسیار، باشد تا وقتی دگر!

 


نوشته شده توسط : سینا ماکیانی

نظرات دیگران [ نظر]


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :